به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام علی ذوعلم، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نشست «انقلاب اسلامی و حکمرانی ولی فقیه»، که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، بیان کرد: ولایت فقیه هم در مقام نظر و هم در مقام عمل، مدافع مردمسالاری دینی در جامعه است و بدون حضور مردم و رأی آنها، مشروعیت نظام سیاسی و ولایی تحقق پیدا نمیکند و این بحث، بحثی بسیار چالشی است که از دو منظر و خاستگاه با این دیدگاه مقابله میشود؛ یکی از آنها، خاستگاه کسانی است که به خیال دفاع از توحید تشریعی و اینکه فقط خداوند قانونگذار است و از جایگاه حمایت از دین با این مقوله چالش دارند و میگویند که رأی مردم نمیتواند نقشی در مشروعیت نظام دینی داشته باشد.
وی تصریح کرد: خاستگاه دیگر، برای کسانی است که با اصل حضور دین در جامعه مشکل دارند و میگویند که اگر قرار است در یک جامه مردمسالاری باشد، رأی مردم نمیتواند به عنوان شریعت اسلامی و به صفاتی در ولی فقیه محدود شود و طرفداران این دیدگاه میگویند که یا باید دیندار باشید، یا باید به یک جامعه مردمسالار وفادار باشید و وفاداری به مردمسالاری با پایبندی به دین تعارض دارد.
دوگانه دین یا مردمسالاری
ذوعلم در ادامه افزود: بنابراین، این دو خاستگاه متفاوت هستند و یکی دفاع از دین و دیگری مقابله با دین را در دستور کار قرار میدهد و هر دو این مسئله را به چالش میکشند که آیا رأی مردم در مشروعیت نظام نقش دارد یا خیر که پاسخشان نیز منفی است که این مسئله نیازمند نظریهپردازی و تبیین است.
وی بیان کرد: در اینجا تأکید میکنم که انقلاب اسلامی انقلابی عقلانی است؛ یعنی برخلاف تلقیهایی که از مقوله انقلاب در جامعهشناسی سیاسی مطرح میشود که میگوید انقلاب محصول یک هیجان اجتماعی و یک شورش کور است، اما تلقی ما این است که در نگاه اسلام، انقلاب اسلامی یعنی آن حرکت اجتماعی که از سوی مردم صورت میگیرد و انقلابی عقلانی است که در مبانی، فرایند و محصول اینچنین است.
تحولخواهی اجتماعی منطبق با مبانی اسلام
ذوعلم در ادامه افزود: ریشههای این بحث به این مسئله بازمیگردد که اساساً تحول اجتماعی در نگاه اسلام چه جایگاهی دارد؟ اسلام ناب یعنی اسلام مبتنی بر دو منبع عقل و نقل (قرآن و اهل بیت (ع)) اسلامی است که میتوانیم بگوییم امام (ره) ارائه کرد و امروز آیتالله خامنهای آن را تبیین میکند. اسلامی است که شهید مطهری و بهشتی آن را قبول دارند؛ این اسلام در درون خود، تحولخواهی اجتماعی را برمیانگیزد و نمیتواند جامعهای مسلمان باشد، اما به دنبال تحول جامعه در جهت انطباق بیشتر با مبانی و اهداف اسلام نباشد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه تصریح کرد: اسلام ذاتاً مکتبی اجتماعی است و نظریه اجتماعی و سیاسی را در درون خود دارد. این جمله شهید مطهری جمله عمیقی است که فرمود اسلام، دارای دو انقلاب است. یعنی ذات آن انقلاب و تحرک اجتماعی و یک نوع مبارزه و مجاهدت و تلاش مستمر در جهت استقرار عدالت و استقرار نظم اجتماعی است.
انقلاب درونی و بیرونی در اسلام
ذوعلم در ادامه افزود: شهید مطهری میگوید اسلام یک انقلاب درونی و یک انقلاب بیرونی دارد. انقلاب درونی، کار اخلاقی و معنوی را بر عهده دارد و همه از آن مطلع هستند و دیدگاههای سکولاریستی نیز میخواهند همین را برجسته کرده و دین را منحصر به اخلاق فردی کند؛ همچنین انقلاب دیگر اسلام نیز در بیرون است و مراد تلاش و مجاهدت برای از بین بردن تبعیض در نظام فرهنگی، اجتماعی و … است.
وی تصریح کرد: وقتی میگوئیم که انتظار فرج برترین عبادتهاست، این به معنای انتظار فعالی است که زمینه را در روابط بینالملل برای استقرار جامعه عدل مهدوی فراهم میکند؛ لذا خود واژه انقلاب در نگاه اسلام، تفاوت عمیقی با واژه انقلاب در جامعهشناسی سیاسی دارد و تبیین آن نیز نیاز به نظریهپردازی دارد. همچنین روی این مسئله که انقلاب در اسلام به چه معناست نیز بسیار کم کار شده است.
عقلانیت فطری انقلاب
ذوعلم در ادامه به تبیین عقلانیت پرداخت و گفت: مراد از عقلانی بودن این انقلاب، عقلانیت «وبری» و مدرن نیست، بلکه یک عقلانیت فطری است که لایههایی دارد؛ یکی از لایههای آن عقلانیتِ فطری و الهی، لایه عقل ابزاری است که اگر تحت هدایت عقلانیت کلنگر نباشد، قطعاً از مسیر خود منحرف میشود. در تمدن غرب میبینیم که تأکید بر عقلانیت لازم و مفید است، اما بازسازی تعریف عقلانیت در نگاه اسلام و تفاوت بنیادینش با نگاه مدرن امروز نیز مهم است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: اساساً اگر بگوییم که مقوله دین برای پرورش عقل انسانها و کمک به عقل آمده است، کاملاً ادعایی برگرفته از قرآن و روایات است و نص نهجالبلاغه هم همین را میگوید که انبیا آمدند تا عقل را تربیت کنند و رشد دهند و سعی آنها بر این بود که دشمنان عقل را کنترل کنند؛ یعنی دین، کنترلکننده دشمنان عقل است. در ادبیات دینی ما، دشمن اساسی عقل، شهوت و نفسانیت و خودخواهی است و اگر شهوات بر عقل انسان غلبه پیدا کنند، انسان را از مقام انسانیت پایین میآورد و اگر عقل بر شهوت غلبه کند، انسان از ملائک نیز برتر خواهد بود.
مبنای عقلانی ولایت فقیه
ذوعلم در ادامه افزود: بنابراین، اگر انقلاب عقلانی است، ولایت فقیه که هم از بعد نظری و عملی مبدأ انقلاب بوده و هم محصول انقلاب بوده است و در نظامسازی از بعد نظری و عملی به عنوان محصول انقلاب تلقی میشود، نیز یک مبنای عقلانی خواهد داشت. قطعًا اگر نگاه مردم به امام راحل به عنوان یک ولی و نایب امام زمان (عج) نبود، انقلاب شکل نمیگرفت. ممکن بود یک تحرک اجتماعی شکل بگیرد، اما انقلاب اسلامی که در یک حد بسیار بالایی مردمی بود، اصلاً شکل نمیگرفت و در بعد نظری، ولایت فقه مبدأ انقلاب بود و در بعد عمل نیز اگر ولی فقیه راهبری نمیکرد، چالشهای درونی مبارزات کافی بود که نیروی اجتماعی انقلاب را خنثی کند. کسانی که در کوران نزاعهای فکری، سیاسی و اجتماعی گروههای مبارز قبل از انقلاب بودند، میدانند که همان رقابتها و نزاعهای درونی در همان جبهه مخالفان رژیم پهلوی میتوانست انقلاب را نابود کند و اگر آن مدیریت حکیمانه امام نبود، انقلاب محقق نمیشد.
وی تصریح کرد: بنابراین، مبدأ نظری و عملی انقلاب، ولایت فقیه بود و همچنین ولایت فقیه را باید محصول انقلاب نیز تلقی کرد. نقش رهبری ولی فقیه در همافزایی اجتماعی و در دفاع از مردمسالاری و مقابله با دشمنان و همچنین پیشرفت کشور، نقشی بیبدیلی است و حقایق عینی نشان میدهد که علیرغم تمام جناحبندیها در کشور، با همه اختلافها، همگی معتقدند که رهبری ولایت فقیه نقش محوری در پیشرفت جامعه دارد. بنابراین ولایت فقیه در یک چارچوب مبتنی بر فطرت و عقلانیت قابل تبیین است.
نظر شما